سیرم از زندگی و از همه کس دلگیرم

آخر از اینهمه دلگیری غم میمیرم

پرم از رنج و شکستن دل خوش سیری چند؟!

دگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم...

هر که آمد دل تنهای مرا زخمی کرد

بی سبب نیست که روی از همه کس میگیرم...

تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها

اینچنین کرده که در آینه هستی پیرم..

بس که تنهایم و بی همنقس و بی همراه

روزگاریست که چون سایه ای بی تصویرم...

دلم انقدر گرفته است، خدا میداند...

دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم...


مرسی از داداش حمیدرضا...

http://hrs17.blogfa.com/